www.moinzadeh.com


 
zohor.jpg (348949 bytes)
zohor.jpg (348949 bytes)
besharat2.jpg (12881 bytes)
ayakhoda.jpg (348949 bytes)
komedikhodayan.jpg (298981 bytes)
ansooyesarab.jpg (282884 bytes)
khayam.jpg (483390 bytes)
 

payambarankherad.jpg (257548 bytes)

   

 معرفی و بررسی کتاب : آیا خدا مرده است؟!

 نوشته هوشنگ معین زاده

 در  هفته نامه رنگارنگ شماره 600 سال 1381

 

 از: ناصر محمدی

  

آیا خدا مرده است؟!

  

اعتقاد به وجود خداوند سابقه ای دیرینه در زندگی بشر دارد و به قولی نوع انسانی که مشخصه بارز او اندیشیدن است از زمانی که به چون و چرا در کار طبیعت و خلقت پرداخته و خود را در برابر عظمت آفرینش ضعیف و ناتوان دیده، به پرستش خدای روی آورده و تکیه گاهی نیرومند برای خود یافته تا بتواند ضمن غلبه بر ترس و وحشتی که احساس می کرده، همه ناشناخته ها و نادانسته های خود را به این وجود نیرومند و برتر رجوع دهد.

اینکه بشر امروز با همه پیشرفت های علمی و اکتشافات خود، چه میزان از رازهای خلقت و اسرار وجود را شکافته و نسبت شناخته های او به کل ناشناخته های جهان چه اندازه می باشد جای بحث و گفتگوی زیاد دارد. بسیاری عقیده دارند که انسان به رغم علم و دانش گسترده ای که کسب کرده هنوز نتوانسته یک عقده از میلیون ها عقده حیات را بگشاید.

استانلی کوپریک که در فیلم اودیسه فضایی(راز کیهان) به این مسأله می پردازد در پایان داستان که مسافران فضا با همان ستون سخت و سنگی بزرگی روبرو می شوند که انسان های نخستین در آغاز فیلم با آن روبرو بودند، به همین واقعیت اشاره دارد.

باور به وجود خدا که در طی قرون اعصار شکل های مختلف و متفاوتی به خود گرفته، ضرورتاً بر خاسته از نیاز نبوده که بشر در صدد شناخت خالقی مطلق برای عالم و پرستش او بوده است.

دوران های متعددی را در طول تاریخ شناخته شده بشر شاهدیم که انسان، مخلوقی از موجودات عالم همچون خورشید و ماه و ستارگان و حیوانات و گاه حتی موجوداتی از ساخته های دست خود مانند بت های سنگی و چوبی را پرستیده است. از این روی طی قرون و اعصار طولانی خدایان بسیاری مرده اند و خدایان دیگر جای آنان را گرفته اند.

ثنویت و تثلیث و توحید جلوه های دیگری از پرستش آرامش دهنده و اطمینان بخش تا زمانی که حیطه رابطه شخصی هر انسان با خدای خویش – هر خدایی را که می پرستید – خارج نشده بود مسأله ساز نبود.

مشکل از هنگامی آغاز شد که افراد و گروههایی در صدد بر آمدند که خدای شخصی خویش را «عمومی» کنند و خود به عنوان واسطه و نماینده، میان خدا و مردم قرار گیرند. از این رو در طول تاریخ مسأله اعتقاد به وجود خداوند با یک رشته اعتقادات دیگر که لزوماً ارتباطی هم با اعتقاد اولیه نداشت در آمیخت. مانند باور به جهان دیگر، ثواب و عقاب، جهنم و بهشت و دیگر اعتقاداتی که دستمایه شریعتمداران و دکانداران دین شد تا بتوانند حاکمیت خود را بر دیگران مسلم و مستقر سازند.

از همین جاست که اختلافات و جنگ ها آغاز می شود و متولیان خدایان گوناگون برای تثبیت حکومت خود بر سایرین دست به لشکر کشی و قتل و غارت و خونریزی می زنند. این اعتقادات فرعی که در صئرت ساده خود توسط پیامبران و متفکرانی که در صداقت بسیاری از آنان تردید نمی توان کرد، به نوع بشر عرضه شده، در طول زمان و به دست شریعتمداران و حاکمانی که بر اعتقادات دینی مردم تکیه داشته اند، صورت پیچیده و غیر قابل درک و فهم پیدا کرده تا این دکانداران دین بهتر و آسانتر بتوانند خاکمیت خود را بر مردم تحمیل کنند.

این شریعتمداران که در زمان های مختلف به صورت کاهنان، کشیشان، موبدان، ملایان و غیره به غارتگری مشغول بوده اند، در بسیاری موارد حتی اساس اولیه آئین مورد ادعای خویش را نادیده انگاشته و زیر پا گذاشته اند.

اخناتون، فرعون مصر، هنگامی که خود را یک بشر عادی – و نه فرزند خدا – اعلام کرد و وجود خدایان گوناگون را انکار نمود و مردم را به پرستش خدای یگانه فرا خواند و حقوق همه افراد، از هر طبقه و صنف را یکسان دانست، توسط همین شریعتمداران و دکانداران دین که اطراف او حلقه زده و بخشی از دستگاه حکومتی او بودند به قتل رسید.دکانداران دین هرگز ابایی نداشته اند از اینکه پیامبر و حتی خدا را در پای منافع خویش قربانی کنند.

علم و دانش اگر موفق به گشودن همه رازهای هستی نشده، بطور قطع آن اندازه پیشرفت کرده که در این باورها و اعتقادات به جای مانده از قرون و اعصار، بازنگری کند و خرافات و آموزه های مذهبی را که در بهترین حالت خود مربوط به زمان خویش است، همراه با شریعتمداران فریبکار و نیرنگ باز از زندگی خود بیرون سازد.

این بازنگری و تجدید نظر در باورها و اعتقادات همواره در جریان زندگی بشر وجود داشته که نمونه برجسته آن رنسانس فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اروپا بود که در پی ده قرن حکومت کلیساعا و کشیش ها در قرن پانزدهم میلادی آغاز شد. روند بازنگری و روشنگری دینی در ایران، دهه ها پیش از بر آمدن جمهوری اسلامی و حکومت بلاواسظه و مستقیم ملایان آغاز شده بود.

حکومت روحانیون که به عنوان نماینده خدا و خلیفه پیامبر بر جان و مال و هستی مردم و مملکت در این بیست و پنج ساله مسلط شده اند، تنها روند آن را شتاب بخشید و رنسانس ایران را جلو انداخت.

با این مقدمه نسبتاً مفصل که در چنین بحث هایی ضروری می نماید، می پردازیم به معرفی آخرین کتاب هوشنگ معین زاده به نام «آیا خدا مرده است؟!»

«آیا خدا مرده است؟!»چهارمین کتاب هوشنگ معین زاده پژوهشگر و نویسنده پر کار است که گرچه کمی دیر به کار نویسندگی روی آورد، ولی از همان نخستین کتاب«خیام و آن دروغ دلاویز!» قدرت و تسلط خود را به نمایش گذاشت و با سه کتاب بعدی به جرگه نویسندگان سرشناس خارج از کشور پیوست.

مشخصه بارز کار معین زاده این است که بحث های پیچیده فلسفی و دینی را با بیانی ساده و عموماً در قالب داستانی پر کشش که با طنزی دلنشین همراه است، شرح می دهد.

پیش از این کتاب ها «خیام و آن دروغ دلاویز!»، «آنسوی سراب»و «کمدی خدایان» از معین زاده منتشر شد که با استقبال فراوان روبرو گردید.

«پیامبران خرد در پیکار با تاریکی هزاره ها» گر چه نوشته شهریار شیرازی نویسنده مقیم تهران است(که احتمالاً این نام باید نام مستعار باشد)،ولی بار اصلی ویراستاری و حذف حشر و زئائد آن و نیز افزودن برخی مطالب لازم به این کتاب و علاوه بر آن کار چاپ و انتشار آن تماماً به دوش معین زاده بوده است.

نویسنده در سه کتاب اول خود سراغ آموزه های دینی و اعتقاداتی که به آن اشاره شد رفته و مسائلی چون بهشت و روزخ، عذاب و پاداش، میزان و ترازو، پل صراط و عدل و باور به دنیای دیگر رفته و این مسائل را همراه با مسائلی چون جبر و اختیار و بحث های غامض فلسفی دیگر شکافته است.

معین زاده اینک در کتاب چهارم حود«آیا خدا مرده است؟!» به سراغ خدا رفته و در جستجوی خالقی بر آمده است که دست کم یک هزار و چهار صد سال است که دیگر از مخلوقات خود، بخصوص از انسان که خلیفه او در زمین است هیچ سراغی نمی گیرد.

او در مقدمه کتاب این سئوال را مطرح می کند که چه شده که خداوند، آن خدایی که هر چند گاهی یکبار پیامبری برای راهنمایی بشر می فرستاد و هر گاه ظلم و ستمی مشاهده می نمود، با نزول طاعون،وبا و فدستادن لشکر ابابیل به دفع فتنه می پرداخت. دیگر هیچ به یاد بندگان حود نیست و آنها را به حال خود رها کرده است.

امروزه که جنگ و قتل و غارت بیشتر از هر زمان است، بخصوص می بیند که عده ای آخوند و ملا به نام او و به نمایندگی از او بر مردم مسلط شده و به انواع جنایات دست می زنند تا حکومت خود را تثبیت و تداوم بخشند، این جنایات که بسیار بزرگتر از جنایاتی است که دشمنان او در جنگ با پیامبرانش مرتکب می شدند، پس چرا دستی از آستین در نمی آورد و کاری نمی کندء

این مقولات و این سئوالات که بسیاری در دل دارند ولی جرأت ابراز آن را نمی کنند می باشد که معین زاده در آخرین کتاب خود به آن پرداخته است.

مطابق معمول معین زاده در این کتاب نیز بحث را در قالب یک داستان خیالی مطرح می کند. او که خود قهرمان داستان است پس از آنکه از جستجوهای خود برای یافتن خدا نتیجه نمی گیرد، سرانجام دست به دامن خضر پیامبر، پیامبری که به «پیامبر راهنما» مشهور است می شود تا او را نیز چون «موسی بن عمرانش» پیامبر الوالعزم راهنمایی کند و تعلیم دهد.

وی همرا با خضر خضر پیامبر در سفری دور و دراز به قلب دوران های تاریخ زندگی بشر می رود و برای یافتن گمشده خود با پیامبران دیگر به گفتگو می نشیند. در همین گفتگوهاست که سئوال هایپیچیده و بی جواب مانده انسان امروزی مطرح می گردد.

داستان، بی آنکه نویسنده بخواهد یک نتیجه قاطع در مسأله خدا و پرستش های آن به دست دهد، پایان می پذیرد. اگر چه اشاره هایی به اشراق و وجود یک «خودآ» و «خرد خلاقه» در درون هر انسان در یخش هایی از کتاب می شود، ولی نویسنده بی آنکه حکمی قطعی صادر کند تفکر در این زمینه را به عهده خواننده می گذارد تا نتیجه مورد نظر خود را به دست آورد.

معین زاده در آخرین کتاب خود نیز کاری یک دست، روان و خوتندنی ارائه داده که در عین حال خواننده را با سئوال ها و مسائل تازه دیگری روبرون می کند.

کتاب «آیا خدا مرده است؟!» همچنین نسبت به کارهای پیشین معین زاده از جامعیت چشمگیری برخوردار است. اگر در سه کتاب قبلی بخش هایی از مسائل پیش روی بشر امروز مطرح شده، در این کتاب معین زاده خواننده را به کل مسأله پرستش خدا و اعتقادات پیرامونی آن رجوع می دهد.

کتاب در همین مدت کوتاهی که از انتشار آن می گذرد با استقبال زیادی روبرو شده و به احتمال قوی موفق ترین کتاب معین زاده می باشد.

معین زاده کتاب را به همه افسران و درجه داران و سربازان ارتش که در بیست و پنج سال گذشته تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی در مقابل جوخه های اعدام یا توسط گروههای ترور به شهادت رسیدند تقدیم کرده و فهرستی از نام امیران، افسران ارشد، افسران جزء، درجه داران و سربازانی که در این راه جان باختند در پایان کتاب ارائه داده است.

برای هوشنگ معین زاده آرزوی موفقیت بیشتر داریم.  ناصر محمدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Copyright © 2004, All rights reserved. Created by The Iranian cultural foundation . www.farhangiran.com   E-mail: webmaster@farhangiran.com