www.moinzadeh.com


 
zohor.jpg (348949 bytes)
zohor.jpg (348949 bytes)
besharat2.jpg (12881 bytes)
ayakhoda.jpg (348949 bytes)
komedikhodayan.jpg (298981 bytes)
ansooyesarab.jpg (282884 bytes)
khayam.jpg (483390 bytes)
 

payambarankherad.jpg (257548 bytes)

 

ماهنامه ایران- پاریس

      دوره جدید  شماره 2  سال چهارم اردیبهشت 1376

    معرفی: خیام و آن دروغ دلاویز

    از: رضا مرزبان

  

خیام و آن دروغ دلاویز

 

پرداختن به جهان  پس از مرگ، در ادبیات ایران، قدیم است و به پیش از اسلام باز می گردد و از آنجاست که بعدها به ادبیات اروپا راه یافته، و دانته « کمدی الهی» را آفریده است.

در ادبیات مذهبی بعد از اسلام نیز به صورت روایت و قصه، نمونه هایی وجود دارد. اما نزدیک ترین  کار به زمان ما، در این زمینه داستان «ساتریک» صادق هدایت به نام «حاجی آقا» است و در همین رابطه«صحرای محشر» جمال زاده. به طبع، در هر دو اثر با مجموعه باورها و آموزه های مذهبی برخورد شده است، البته با دو شیوه و بینش متفاوت.

در «حاجی آقا» هدایت پس از تصویر سازی طعن آلودی از فضای اجتماعی- سیاسی- فرهنگی، قهرمانش را به اتاق عمل بیمارستان می برد و در بیهوشی زمان عمل، حاجی آقا به سیر بهشت و جهنم می پردازد....

«صحرای محشر» تصویر آن روز موعود صد هزار سال و پل صراط و بارگاه عدل الهی است با تمام جبروت و جلالش، و جمعیت انبوه که نامه های عمل خود را به دست گرفته اند و چشم به راه احضار هستند و فرشتگان بی شمار که بین بارگاه عدل و آنها در رفت و آمدند، و نیز تجسم، رباعی منسوب به خیام که :

                   شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی              هر روز به دام  دیگری   پا بستی

                   گفتا شیخا هر آنچه گفتی   هستم               اما تو چنان که می نمایی هستی؟!

 «خیام و آن دروغ دلاویز!» در همین مسیر و در باز نگری جهان پس از مرگ، با شیوه ای ساده، روان و پر کشش نوشته شده است. زبان روایی و جدلی نرم و قانع کننده، به خوبی در اختیار نویسنده به هر صحنه وارد می شود، و طنزی جمال زاده وار در تصویر سازی ها حضور دارد.

احتجاج ها، یاد آور صحنه آرایی  کسروی در جزوه های کوچک «استاد رجب به کربلا می رود» و «عطسه به صبر چه ربط دارد» است که به شیوه اقناعی در نفی خرافات نوشته بود.

اما «خیام و آن دروغ دلاویز!» پرداختی است از سر آگاهی، آمیخته با نکته سنجی بسیار، و به خوبی نظر نویسنده را که می خواهد خواننده را به تعقل در برابر باورهای کهنه و نو رایج در جامعه، و انباشته در ذهن عام، برانگیزد، تامین می کند.

نویسنده، به جایگاه اجتماعی زن و وضع اجتماعی مرد، راوی داستان از زاویه مثبت می نگرد. بافت داستان، سمبولیک است و نگاه ها در سطح و به ستم های عادت و سرنوشت توجه دارد.

«حاجی رجب» که نویسنده، او را روایت می کند، از همان چند سطر صفحه اول و با آژیر آمبولانس سر از بهشت در می آورد، و سر انجام در صفحه آخر، روی تخت بیمارستان پس از عمل جراحی، به هوش می آید.

نیکو کاری ها و بد کاری ها به همان سادگی که در قصه های مادر بزرگ، تصویر شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Copyright © 2004, All rights reserved. Created by The Iranian cultural foundation . www.farhangiran.com   E-mail: webmaster@farhangiran.com